سارینا؛ یک تنهایی بیانتها نامش را میگذارم «رها». با بغض و آهسته آهسته اولین جملهاش را شروع میکند و با لحنی غریبانه میگوید: «میدونی خانم؟!…
خبرنگار، نویسنده، فمنیست
سارینا؛ یک تنهایی بیانتها نامش را میگذارم «رها». با بغض و آهسته آهسته اولین جملهاش را شروع میکند و با لحنی غریبانه میگوید: «میدونی خانم؟!…
«برای» بیست و پنج روزی که گذشت و حالا از میان دود و غبار و بوی خون و جانهای عزیزی که از دستمان گرفتند، جوانه…